گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم "دوستت دارم"
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعرو از عطر
عشق یعنی یک تمنا یک دنیا
زمزمه ای عاشقانه با سوزوساز
عشق یعنی چشم خیس مست او
زیر باران دست تو در دست او
گاهی با یک کلام، قلبی آسوده و آرام می گردد گاهی با یک کلمه، یک انسان نابود می شود گاهی با یک بی مهری، دلی می شکند و... مراقب بعضی "یک" ها باشیم که در عین ناچیزی، همه چیزند.
آدمیزاد غرورش را خیلی دوســـت دارد... دوست دارد چقـــدر دوستت دارد...
اگــــر داشته باشد
آن را از او نگیرید...
حتی به امانت نبــــرید
ضربه ای هم نزنیدش؛
چه رسد به شکستن یا له کــــردن!
آدمی غرورش را خیلی زیاد...شـــاید بیشتر از تمام داشته هایش
حــــالا ببین اگر خودش ؛غرورش را به خاطـــرتــــو نادیده بگیــــرد؛
با چشم هایت حرف دارم.میخواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم ...از بهار..از بغض های نبودنت...از نامه های چشمانم..که همیشه بی جواب ماند..باورنمیکنی؟؟ تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود..اما دلتنگی آغوشت رهایم نمیکند.. ...به راستی عشق بزرگترین آرامش جهان است..
من تنها نیستم.اشکهایم را دارم.اشکهایی که ازغم تو برگونه هایم جاریست!!! من تنهانیستم لحظه هارا دارم.لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه میمیرند تا حجم فاصله هارا کم رنگ تر کنند!!! من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمیشود...چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ پشمانت میشوم.!! هرلحظه دوریت برایم یه دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است دل من.چرا که به اندازه تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دور هستم.....! ولی من باز چشم به راهم ...چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هدیه کنی مهربان من.
تو را چه فرق می کند که چرا یا از چه وقت یا چطور شد که ... چه فرق می کند ...؟ وقتی تو باید باور کنی و نمی کنی و من باید فراموش کنم که نمی کنم . دوست دارم
همیشه وقتی یکی ازم میپرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... . ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم: یکی!!! میدونی چرا؟ چون قویترین و بزرگترین عددیه که میشناسم... . دقت کردی که قشنگترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکی هستن؟؟؟ ماه یکیه... . خورشید یکیه... . زمین یکیه... . خدا یکیه... . مادر یکیه... . پدر یکیه... . تو هم یکی هستی... . وسعت عشق من به تو هم یکیه... . پس اینو بدون از الآن و تا همیشه یکی دوستت دارم... .
دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن! دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری! دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست میداری! دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق! دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند! دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی! دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق! دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور میکنی . . .
ميداني رفيق . . . هيچ خيانتى هم نميتونه باعث تنفر از کسى
آهای عشق، من تسلیم تو هستم… آهای عشق، من هیچ حرفی در برابرت ندارم که به زبان بیاورم… تو مرا شکست دادی ای عشق… من تسلیم احساسات آتشین تو میباشم… آهای عشق، تو مرا خیلی شکنجه دادی، مرا عذاب دادی، یک دنیا غم و غصه در وجودم جا دادی، ولی من باز هم من با این همه عذاب تسلیم تو شدم… آهای عشق، تو مرا در باتلاق زندگی فرو بردی، تو مرا در زندان عاشقی اسیر کردی، تو مرا در سرزمین دروغینت نگه داشتی تا من از تو دور نشوم… آهای عشق من تسلیم تو هستم ، اینک که من تسلیم تو شده ام، میخواهی دوباره مرا شکنجه دهی؟. مرگ را به تو ترجیح دادم ، اما تو نگذاشتی که من خودم را از این دنیا و از تو راحت کنم… ای عشق، تو کجایی؟ فریاد مرا می شنوی؟.. گریه های را میبینی؟… غم و غصه های مرا احساس می کنی؟….. پس چرا پاسخی به من نمیدهی؟… من تسلیم تو شده ام… آروز داشتم یک بار هم تو تسلیم من شوی! تنها آروزی من این بود که من تو را فراموش کنم! اما…! اما نتوانستم فراموشت کنم، تو احساسی را در وجود من قرار دادی که دیگر فراموشی تو زمان مرگم هست…! آهای عشق من تسلیم تو هستم