نداي عاشقي

مي ميرم

بعضي وقت ها در همه چيز كم مي آورم .كم مي آورم . 
حتي در نفس كشيدن . در زندگي كردن . دستي بيخ گلويم نشسته بود ونمي گذاشت نفس بكشم 
يك دست هم آمده قلبم را گرفته نمي گذارد بتپد . نمي گذارد . قاصدك ! آن ديگر دست من نيست . باور كن دست من نيست . در لحظه ها ذوب شده ام و با آن ها از بين مي روم بي آن كه زندگي كرده باشم . بي آن كه زندگي كرده باشم . 
اين كه دارد مي گذرد پس چيست ؟ زندگي من است يا فقط لحظه هاي بي من …………
نفس نمي توانم بكشم ، دستي قلبم را در مشتش گرفته و فشار مي دهد ‚‌ يك كوه خستگي و واماندگي روي شانه هايم است و ذوب شده در لحظه ها از بين مي روم …… مي ميرم …
چرا كسي حواسش نيست . من دارم مي ميرم
.

+نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,ساعت12:58توسط Mr.Amorist |
خدایا...!

 

 خــــــــــــــدایا

انتخاب واحد دنیا را كه خودت برایمان انجام دادی!

كاش لااقل سیستم حذف و اضافه ای نازل میكردی.

خیلی از واحد ها را باید حذفــــــــــــ كنم

 

+نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,ساعت12:25توسط Mr.Amorist |
بغض لعنتی!
 

بـــــــــــــــــــــــــــــــــــغض کرده ام !!!

این بــــــــــــــغضه لــــــــــــــــعنتی

با هیچ چیز نـــــــــــــــــــــمی شکند !!!

جــــــــــــــز با صدای تـــــــــــــــــــــــــــــــــو ...

صـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایت را مــــــــــــــیخواهم !!!

هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــستی ...؟!!! 

+نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,ساعت12:20توسط Mr.Amorist |
قول داده ام ...

قــــول داده ام...
گــــــاهـــی هـــــر از گــــاهـــی
فـــانــوس یــادت را مــیــان ایـــن کـــوچــه هـــا
بــــی چـــراغ و بـی چــلــچــلـه ، روشــن کـــنــم
خــــیـــالــت راحـــت!!!! مــــن هــمـان مــنــم؛
هــــنـــوز هـــم در ایـــن شـــبــهــای بـــی خــواب
و بــــی خــــاطـــــــره میـــان ایــن کـــوچـــه های تـــاریــک پـــرســـه مــیـــزنـــم
امــا بــه هــیــچ ســــتــاره‌ی دیــگــری ســـلــام نــخـــواهــم کـــرد...
خــــیـــالــت راحــــت

 براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

+نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,ساعت12:18توسط Mr.Amorist |
نمایش

حرفهایم را تعبیر میکنی، سکوتم را تفسیر…


دیروزم را فراموش، فردایم را پیشگویی


به نبودنم مشکوکی، در بودنم مردد…


از هیچ گلایه میسازی و از همه چیز بهانه…


من کجای این نمایشم؟

+نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,ساعت12:9توسط Mr.Amorist |
پریدیم

ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم


امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم


دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند


از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم

+نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,ساعت12:5توسط Mr.Amorist |
من از اهل زمينم خوب ميدانم...

نيا باران...

زمين جاي قشگي نيست....

من از اهل زمينم خوب ميدانم...

كه گل در عقد زنبور است...

ولی پروانه را هم دوست مي دارد...

+نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,ساعت11:59توسط Mr.Amorist |
عجب موجود سخت جانیست...

اینجا زمین است...

و ساعت ها به وقت انسانیت خواب...

دل عجب موجود سخت جانیست...

هزار بار تنگ میشود...

میشکند...!

میسوزد...!

میمیرد...!

اما باز هم میتپد...!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,ساعت14:44توسط Mr.Amorist |
دوست داشتن رو با ارزش های مادی نسنجین !

 درسته بعضی از پسرا بهترین چیزارو ندارن ...

 

جیب پر پول ندارن ... 

 

شب روز نمیبرنتون بیرون واستون خرج کنن ... 

 

شاید نتونن برای تولدتون هدیه گرون قیمت بگیرن ... 

 

شاید نتونین با این پسرا جلو دوستاتون پز بدین ...

 

ولی ... 

 

کلی ذوق پشت اون " دوست دارم " هاشونه ... 


مرد به این میگن نه اونی که واسه هرکسی خرج میکنه ، 

 

تا شاید یه بار کنارش بخوابه ..



هیچکدومتون حق ندارین به این مردا بگین 



(( اگر من باهات نباشم هیچکس آدم حسابت نمیکنه ... )) 



دوست داشتن رو با ارزش های مادی نسنجین ! 

+نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,ساعت14:42توسط Mr.Amorist |
زاویه دید...

هیچ وقت گریه کردن آدمها رو از این زاویه قضاوت کردید؟


مردم گریه میکنند... 


نه به خاطر اینکه ضعیف هستند!!! 


بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند

+نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,ساعت14:36توسط Mr.Amorist |