نداي عاشقي

خسته شدم

خسته شدم میخواهم در آغوش گرمت آرام گیرم..

خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...

زخم پاهایم به من میخندند خسته شدم بس که تنها دویدم...

اشک گونه هایم را پاک کن وبر پیشانیم بوسه بزن....

می خواهم با تو گریه کنم..خسته شدم بس که تنهاگریه کردم...

می خواهم دست هایم را به گردنت بیاویزمو

شانه هایت را ببوسم...

خسته شدم بس که تنهانشسته ام...

+نوشته شده در شنبه 23 آذر 1392برچسب:,ساعت1:5توسط Mr.Amorist |